مجله مسترپک در نظر دارد تا زندگینامه بزرگان و افراد موفق ، کارآفرینان را در مجموعه ای بنام زندگینامه صوتی مردان و زنان کارآفرینان و موفق برای شما آماده و ارائه دهد
زندگینامه صوتی مردان و زنان کارآفرینان و موفق (شماره 1) و کتابهای بیشتر
1- زندگینامه صوتی بیل گیتس (William Henry Gates) خالق مایکروسافت
2- زندگینامه برادران داسلر (Dassler Brothers) خالق پوما و ادیداس
3- زندگینامه هاوارد هیوز (Howard Hughes) خالق هواپیمای قول پیکر
4- زندگینامه کنت کول (Kenneth Cole) موسس برند کنت کول پروداکشن
بیل گیتس مایکروسافت رو در سال ۱۹۷۶ تاسیس کرد. سالی که با شرکت MITTS قرارداد بست تا سیستم عاملی ابتدایی رو برای میکروکامپیوترهای جدیدشون طراحی کنه. روزای اول وقتش رو صرف مرور خط به خط کُدهای هر برنامه می کرد. بیل گیتس همین طور خیلی از کارهای مربوط به تجارت مایکروسافت رو از همین دوره شروع کرد، مثل بسته بندی و ارسال سفارشات.
اولین ایده ی کامل مایکروسافت در سال ۱۹۸۰ به ذهن گیتس رسید. سالی که شرکت IBM برای طراحی سیستم عامل ابتدایی کامپیوترهای جدیدش با گیتس و دوستانش قرارداد بست. اوایل دهه ی ۱۹۸۰ IBM بزرگترین شرکت کامپیوتری محسوب می شد. در عین حال شرکت های کامپیوتری دیگه ای با IBM رقابت می کردند. گروه مایکروسافت تلاش کرد سیستم عامل های خودش رو به این شرکت های رقیب بفروشه. از این طریق تونست موقعیت خودش رو به عنوان تولیدکننده ی نرم افزار تثبیت کنه. از زمان شروع کار مایکروسافت تا حالا هیچ شرکتی نتونسته جایگزینش بشه.
بیل گیتس ثروتمندترین مرد جهان
درحال حاضر بیل گیتس با بیش از ۵۰ میلیارد دلار, ثروتمندترین مرد دنیا شناخته شده است.او این مقام را چندین سال است که حفظ کرده. یکی از دلایل موفقیت مایکروسافت به گفته خود گیتس استخدام افراد با هوش در این شرکت است.گیتس زمانی که فقط ۱۹ سال داشت مایکروسافت را مدیریت میکرد.او بقدری کار میکرد که حتی گاهی چند روز محل کار خود را ترک نمی کرد و به همراه کارمندان خود بسختی برروی پروژه های مختلف و سفارش مشتریان کار میکرد.
——————————
داستان نزاعی خانوادگی که برادران داسلر به نام های آدولف و رودلف رو به مدت ۶۰ سال از هم جدا کرد و به دو برند معتبر و مشهور دنیا ختم شد: آدیداس و پوما. پدر آدولف و رودولف توی یه کارخونه ی کفش کار می کرد و مادرشون خشکشویی داشت.
دهه ی ۱۹۲۰ : برادران داسلر هر دو به صورت اشتراکی کارخونه ی کفش های ورزشی برادران داسلر رو مدیریت می کردند. این کارخونه کارش رو از اتاق خشکشویی مادر این دو نفر شروع کرده بود.آدولف یا آدی برادر ساکت و متفکری بود که کفشها رو طراحی می کرد و رودولف یا رودی، برادر بزرگتر، توی کار فروش نخبه بود. این دو برادر فقط چهار سال بعد از راه اندازی کارخونه شون تونستند کفش هاشون رو به ورزشکارای المپیک عرضه کنند و دیده بشند.
همین سال ها بود که نازی ها کم کم قدرت می گرفتند و به دنبال این قدرت کارخونه ی داسلر به عنوان یه صنعت موفق آلمانی وارد تبلیغات نازی شد. طبیعتا برادران داسلر هم برای پیوستن به ارتش نازی ها لحظه ای شک نکردند. به ارتش هیتلر پیوستند و در عین حال از کارشون غافل نشدند و کفششون رو با قهرمان پرش المپیک سال ۱۹۳۶، جس اُوِن به دوستداران ورزش معرفی کردند. جس اُون اون سال ۴ مدال طلا برد و این موفقیت بزرگ کفشای داسلر رو به جهان معرفی کرد. این طور بود که فروش چند برابر شد.
——————————
بیشک هاوارد هیوز را میتوان ثروتمندترین مرد زمان خود نامید، فردی که به عنوان یک میلیونر کارهای بسیار عجیبی انجام داده و در زمینههای هوانوردی و فیلمسازی همانند تجارت تجربههای نوین و با ارزشی کسب کرده است.
کودکی و نوجوانی هاوارد هیوز
هاوارد هیوز کوچک در کریسمس سال ۱۹۰۵ دیده به جهان گشود. پدرش هوارد بزرگ در ابتدا یک شرکت ابزار سازی داشت اما زمانی که برای اولین بار ابزار آلات حفر چاه را به بازار فرستاد سرمایه نسبتاً چشمگیری نصیبش شد. هوارد کوچک بسیار شیطان و بازیگوش بود، به طوری که در دوران مدرسه هفت بار مدرسه خود را تغییر داد اما در هیچ یک نتوانست مدرک قابل ملاحظه ای کسب کند. علاقه او به کار در کارگاه پدر به حدی بود که تمامی روزهایش را در آنجا سپری میکرد، تا جائیکه در سن یازده سالگی توانست برای خودش یک بیسیم رادیویی درست کند، سپس در سن ۱۳ سالگی هنگامی که پدر از خرید موتور سیکلت برای او امتناع میکرد، توانست موتور سیکلتی در حد و اندازه یک پسر بچه ۱۳ ساله برای خودش سرهم کند.
از آنجا که هوارد علاقه چندانی به درس و مدرسه و اصول تئوری نداشت همیشه در تلاش بود تا فرصتی بیابد و این قضیه را با خانواده در میان گذارد و بالاخره یک روز هنگامیکه در یک شرط بندی از پدر برنده شده بود جایزه خود را تعلیم علوم هوانوردی اعلام کرد و علیرغم میل خانواده به این امر مشغول شد.
میلیاردر آمریکایی در تمام طول عمر خود علاقهی شدید به علم و فناوری را اثبات کرده بود. او در سال ۱۹۵۳ مؤسسهای بهنام مؤسسهی پزشکی هاوارد هیوز در میامی فلوریدا تأسیس کرد که هدف اصلی آن، تحقیقات پزشکی بود. هیوز در ۱۹ سالگی اولین وصیتنامهی خود را نوشته و در آن به اهدای بخشی از ثروت برای تأسیس مؤسسهی پزشکی بهنام خودش اشاره کرده بود. مؤسسهی پزشکی مذکور بعدا سهام شرکت هواپیمایی هیوز را هم دریافت و با فروش آن در سال ۱۹۸۵ به جنرال موتورز، سرمایهی عظیمی جذب کرد.
هیوز در دوران زندگی خود تجربههای عشقی متعددی داشت. همین رویکردها باعث شد تا همسرش، الا، در سال ۱۹۲۹ درخواست طلاق کند. هاوارد در ارتباط با افراد مشهور و بازیگران متعدد، تجربههای گوناگونی از ارتباطهای نامشروع را در پرونده داشت و بهنوعی هیچگاه به ثبات مورد نظر خود در زندگی نرسید. او هم مانند بسیاری از ثروتمندان دیگر به خرید قایقهای شخصی تمایل نشان میداد و در سال ۱۹۳۳ یک فروند از آنها را بدون مشاهده و آزمایش از نزدیک خریداری کرد.
مشاهده بیوگرافی کامل هاوارد هیوز…
——————————
کنت کول در اواخر دهه ۱۹۵۰ در نیویورک در یک خانواده متوسط به دنیا آمد. پدرش چارلی کول تولیدکننده نوعی کفش زنانه بود که با توجه به تغییراتی که در مدلهای کفش به وجود میآورد، هربار از استقبال بسیار خوبی بهرهمند میشد. این امر سبب شده بود که همیشه اعضای خانواده در کنار هم پیرامون مدلهای جدید و نحوه طراحی کفش با یکدیگر به گفتوگو بپردازند و به این ترتیب جو خاصی در خانه پدید آمده بود؛
اما علیرغم تمامی این صحبتها، کنت علاقهای به طراحی از خود نشان نمیداد و ترجیح میداد که جهت ادامه تحصیل وارد دانشگاه شود. از همینرو تصمیم خود را مطرح کرد و قرار شد از سال جدید او به دانشگاه برود و در رشته حقوق مشغول به تحصیل شود.
پدر نیز با این تصمیم او موافقت کرد و قرار بر این شد تا در فصل تابستان پیش از شروع کلاسها کنت در مغازه پدر مشغول به کار شود تا بتواند مخارج اولیه تحصیل خود را پرداخت نماید.
علاقه، موتور محرکه ی کنت: با شروع کار نزد پدر، کنت دریافت که چندان هم نسبت به این شغل بیعلاقه نیست و اندکی بعد چنان دلبستگی به آن پیدا کرد که یکباره تصمیم خود را مبنی بر ادامه تحصیل فراموش نمود.
در پایان تابستان او تصمیم گرفت که در نیویورک نزد خانوادهاش بماند و در همین حرفه مشغول به کار شود.درسال ۱۹۸۲ زمانی که تمام فوتوفن لازم در این حرفه را آموخت، تصمیم گرفت که برای خودبه طور مستقل کار کند و از این رو شرکتی تحت عنوان کنت کول بنا کرد تا در زمینه طراحی کفش و مدهای جدید آن به کار بپردازد.
او با زیرکی هرچه تمامتر نام شرکتش را به «Production Kenneth Cole» تغییر داد و اینگونه ادعا کرد که یک کمپانی تولیدفیلم دارد و قصد دارد فیلمی بسازد تحت عنوان «تولد یک شرکت تولیدی کفش» و آن را درنمایشگاه به نمایش درآورد.مسئولین نمایشگاه به راحتی با طرح او موافقت کردند و کنت توانست در طی مدت دو روز و نیم با نمایش فیلم در هتل هیلتون، چهار هزار کفش خود رابه فروش برساند و اینگونه بود که تجارت او آغاز شد.
اگرچه افراد حاضر در این فیلم همه با پای برهنه حرکت میکردند و هیچ یک کفشی برپا نداشت،اما بسیار موفقیتآمیز بود چرا که هم خود را در جرگه مبارزان ایدز معرفی کرده بود وهم نام و مارک خود را بیش از پیش مشهور ساخته بود.
حال او دیگر علاوه بر یک تولیدکننده و طراح، به نام یک انسان بشردوست نیز شناخته شده بود. در موارد متعدد و در مناسبتهای گوناگون مقداری از سود فروش خود را به موسسات گوناگون که به معضلات اجتماعی میپرداختند،میبخشید و آنها را در این راه یاری مینمود.
رودکامل او به عرصه پوشاک مردانه و زنانه و طراحی انواع لباسهای مختلف چنان شهرتی ازآن خود کرد که بعدها هیچکس از ورود مارک، کنت کول به بازار کیف و ساعت متعجب نشد.
درحال حاضر با داشتن بیش از ۸۰ شعبه و ۴۵۰۰ مغازه که اجناس او را به فروش میرسانند،کنت کول امپراطور قلمرویی است که تنها در سال ۲۰۰۴ درآمدی معادل ۵۱۵ میلیون دلار داشته است.
شما میتوانید برای مطالعه زندگی نامه های بیشتر بهزندگینامه صوتی مردان و زنان کارآفرینان و موفق (شماره 1) مراجعه کنید.